Ahwaz Feminism

عندما تموت أمرأة جميلة تفقد الكرة الارضية توازنها و يعلن القمر الحداد لمئة عام و يصبح الشعر عاطلا عن العمل - نزار قباني

Tuesday, September 19, 2006

تاراج هویت

نمکدان
یا
تاراج هویت
در مطلب "لحبیبی" از دو چیز پیش خدای خیالاتم گله کردم، از اینکه باید "بار گناه زن بودن وعرب اهواز بودن را با هم به دوش بکشم". میخواهم راجع به این کمی بنویسم
مردم من، مردم عرب اهواز- که خاک پاک اهواز از روزی که خود را شناخت سرزمین این مردم و پناهشان و همه زندگی شان بود- مردم ساده و مهربانی که از تمام دنیا چیزی را نمیخواستند و نمیشناختند جز طایفه شان و زمین های زراعی و نخلستان هایشان و کارون و جراحی و کرخه و شط العرب شان، روزگار مدیدی را به همین ها دلخوش بودند و سده ها را با همین ها سپری کردند....... تا اینکه یک روز نفت پیدا شد و خودتان تا آخر قصه نفت را میدانید، قصه ای که از کف دادن زمین ها و عوض شدن اسم شهرها و روستاها و ورود خارجی ها را که یک کلمه عربی نمیفهمیدند روایت میکند. چیزی که الان مهم است نه نفت است نه کارون و نه حتی این خارجی ها. مهم یک ملت است که خارجی را مهمان می داند و خودی. یک ملت که با سادگی خارجی را شریک آب و نان و نخلستانش میکند و آن خارجی با لطف زیاد و منت تمام به این ملت شناسنامه ای میدهد و هموطن خطابش میکند... اما ای کاش این پایان ماجرا بود، ای کاش خارجی مهمان میماند و به احترام میزبانی، این ملت مهربان را همانطور هموطن میدانست و ای کاش نمکدان نمیشکست. و این همانی است که به خاطرش به خدا شکایت کرده ام. آیا ملت من حقش این بود که بعد از آن همه مهمان نوازی خانه اش را از او بگیرند و هویت دروغینی برایش بسازند که او را یک ایرانی میداند اما کوچکترین حقوق شهروندی را از او سلب میکند... . یک ایرانی درجه دوم بودن درد من است... درد من و درد یک ملت، جز آنها که خواستند اصالت خود را بفروشند، زبان و فرهنگ و هویت اصیلشان را بدهند و در ازایش ایرانی تمام عیار و درجه یک شوند. اما من چه؟ من و سه میلیون نفر مثل من؟ من که زبانم را دوست دارم، شیوایی و لطافت و رساییش را میپرستم و آرزو دارم که کودکم نجیب محفوظ دوم باشد و بعدها صدایش را و صدای "کودکان محله" اش را به زبان مادرش و به زبان پدرش به گوش دنیا برساند. گناه من چیست؟ گناه من و ملت من و فرزندان این ملت چیست؟ مگر صدها خاطره تبعیض و تمسخر و تحقیر که در خیابان و مدرسه و بازار شکل گرفت از یاد کودکی من و هزاران من دیگر می رود؟ مگر ایمان و تقیه و صمد و خالد روزهای اول مدرسه را و کلمات نا مفهوم معلم خارجی و توهین هایش به خاطر عدم درکشان از آنچه میگفت را فراموش میکنند؟ مگر میشود فراموش کرد آن بیست های نگرفته وآن آفرین های نشنیده به خاطر جرم سنگین عرب بودن را؟
شاید اینها هم مهم نیست... ایمان و تقیه و صمد و خالد به هر حال بزرگ میشوند، اگر شانس یارشان باشد و در مدرسه نا مانوس و سرد خارجی ها دوام بیاورند در نهایت یاد میگیرند که خارجی را دست و پا شکسته حرف بزنند، حالا یا به دانشگاه میروند - تا آنچه را که هرگز نیاموخته اند(هویتشان را) به کلی از یاد ببرند- یا دختران خانه نشین و پسران دوره گردی میشوند که چیزی در توشه ندارند که آویزه گوش فرزندانشان کنند جز آنچه در مدرسه آموختند از تاریخ عظیم کشورشان "پارس"(که مطمئنا آن را هم خوب نفهمیده اند!!!) ... موضوع آنقدر ساده و مضحک جلوه میکند که حتی خودم هم از نوشتنش در تعجبم... اما حقیقت دارد، کودکان ملت من در مدرسه یاد میگیرند که چقدر بد است عرب بودن و چه افتخار آمیز است زیر سایه نژاد پاک آریا زیستن. خدایا...... هیچ کس هم نیست که به آنها بگوید و بفهماند که نه اینچنین نیست... پدران و مادران ساده عرب آنقدر درد در سینه دارند و آنقدر غم مبادا ها( که کودکشان گرسنه نماند، که در سرمای زمستان و گرمای تابستان دوام بیاورد، که بی لباس نماند...) تمام فکر و ذهنشان را مشغول کرده که دیگر گم شدن فرزندشان در هیاهوی تبعیض نژادی حتی دیگر مساله نیست (اگر زمانی بود). دیگراصلا مساله حتی عرب ماندن نیست! مساله زنده ماندن و دوام آوردن است و راهی برای نجات جستن از میان هزاران دستی که دراز شده تا گلوی این ملت را بفشارد و هزاران دندانی که تیز شده تا خونش را بمکد
............................این قصه سر دراز دارد

7 Comments:

  • At 9:53 PM, Anonymous Anonymous said…

    كل كلمةتشكي عن جرح يطوي كل اهوازي صبحاًومسا ليكن يتفاخر الجرح باالطفل لا ينتهي في النزيف بل يرسم خارطته باالنزيفً وهناك قريبُ عن النزيف يتابع الرسم ويرسم النخيل
    احييك يا رانيا

     
  • At 7:54 AM, Blogger almothaqaf said…

    عزيزتي رانيا؛
    كل ماتقومين به نبيل
    وكلما ترسمينه من معاناه رهيب
    مشكورة لكل هذا الجهود

    ولقد ابتهج
    «ثوريات إمرأة أهوازية»
    باستنشاق رائحة أنفاسك الأهوازية
    إبقي ماجدة.

     
  • At 6:57 PM, Anonymous Anonymous said…

    وطني
    .......
    على هذه الأرصفة الحنونة كأمي
    أضع يدي وأقسم بليالي الشتاء الطويلة
    سأنتزع علم بلادي عن ساريته
    وأخيط له أكماماً وأزراراً
    وأرتديه كالقميص
    إذا لم أعرف
    في أي خريف تسقط أسمالي
    وإنني مع أول عاصفة تهب على الوطن
    سأصعد أحد التلال
    القريبة من التاريخ
    وأقذف سيفي إلى قبضة طارق
    ورأسي إلى صدر الخنساء
    وقلمي إلى أصابع المتنبي
    وأجلس عارياً كالشجرة في الشتاء
    حتى أعرف متى تنبت لنا
    أهداب جديدة، ودموع جديدة
    في الربيع؟
    وطني أيها الذئب الملوي كالشجرة إلى الوراء
    إليك هذه "الصور الفوتوغرافية"

     
  • At 10:53 PM, Anonymous Anonymous said…

    عيدٌ بأية حال عُدتَ يا عيــدُ
    بما مضى أمْ لأمرٍ فيه تَجديدُ

    كل سنة و شعبنا بألف خير
    أبارك لكم حلول شهر رمضان المبارك
    كل سنة و أنتم طيبين

     
  • At 10:59 PM, Blogger o said…

    This comment has been removed by the author.

     
  • At 10:57 AM, Anonymous Anonymous said…

    Very Good! I am ahwazi writer My weblog: http://tassaei.maktoobblog.com/

     
  • At 10:17 AM, Anonymous Anonymous said…

    baba to maaloom nist ke az koja dari misoozi ke intori dari ba gharaz chertopert baraye khodet minevisi,man khodam bacheye ahwaz hastam va ineftekhar ham daram ke begooyam ahwazi hastam ,shomaha adamhaye kootah fekri hastid ke mesle shoma tooye ahwaze ma ziyade,inha fekr mikonan ke agar in moshkelat tooye ahwaze ma barashoon pish oommade (ke moshkel che arz konam,donbale bahoone hastan)har chand ke ba be ghole ham zaboone khodetoon vagh vaghe ziyadi mikonid ,man doostan arab ziyad daram va ba anha dar yek mahal ,yek madrese,va hala ham ke bozorg shodim ba ham doostane kheili khoob hastim,va hameye oonha ham dar kareshoon movafagh hastan inha hamash be khatere ine ke toonestan ba mohit ham rang beshan ,albate man doost nadaram ke in tor dar morede ham vatanham benevisam chon ke oonha ham hala bar hasbe taghdir ya roozegare ghadim sar az iran dar biyavarand ,vali moghaser ke oonha nistand,va hala ham man oonha ro ham ham vatanhaye khodam midoonam(albate be gheir az kesani ke mesle shoma fekr mikonan )aghar shoma ham adam shodi mitooni ke ham vatane ma bashi (albate aghar ke shenasnameye irani dashte bashi)ke bayad be in masale eftekhar koni ke man to ro mikhaham ham vatane khodam bedoonam ,pas adam shoo ,vagar na tooye fardaye iran jaee nkhahid dasht ,zendeh bad iran ,va payande mardome iran va ghorbane hamvatanhaye khodam makhsoosan ahwazihaye aziz ke kheili doostetoon daram (albate ke na adamhaee meste to ba in tarze fekre maskhare!!!!!!!!!!!!!!!!adam sho,vaela adamet mikonim !

     

Post a Comment

<< Home